رو می کنم به آینه ... رو به خودم داد می زنم
ببین چقدر حقیر شده ... اوج بلند بودنم
رو می کنم به آینه ... من جای آینه می شکنم
رو به خودم داد می زنم ... این آینه ست یا که منم
...من و ما کم شده ایم? خسته از هم شده ایم...
...بنده خاک، خاکِ ناپاک ?خالی از معنای آدم شده ایم...
...دنیا همون بوده و هست ?حقارت از ما و منه...
...وگرنه پیشِ کائنات ? زمین مثل یه ارزنه...
...زمین بزرگ و باز نیست ?دنیای رمز و راز نیست...
...به هر طرف رو می کنم ?راهِ رهایی باز نیست...
...من و ما کم شده ایم ?خسته از هم شده ایم...
...بنده ی خاک، خاکِ نا پاک ?خالی از معنای آدم شده ایم...
...دنیا کوچک تر از اونه ?که ما تصور می کنیم...
...فقط با یک عکس بزرگ ?چشمامونو پُر می کنیم...
...به روز ما چی اومده ?من و تو خیلی کم شدیم...
...پاییز چقدر سنگینی داشت ?که مثل ساقه خم شدیم...
...من و ما کم شده ایم ?خسته از هم شده ایم...
...بنده خاک، خاکِ ناپاک ?خالی از معنای آدم شده ایم...
رو می کنم به آینه ... رو به خودم داد می زنم
ببین چقدر حقیر شده ... اوج بلند بودنم
رو می کنم به آینه ... من جای آینه می شکنم
رو به خودم داد می زنم ... این آینه ست یا که منم
...رو می کنم به آینه...
غیر گریه مگه کاری میشه
کرد
کاری از ما نمیاد زاری بکن
اون که رفته دیگه هیچ وقت
نمیاد تا
قیامت دل من گریه میخواد
هر چی دریا رو زمین داره
خدا با
تمام ابرای آسمونا
کاشکی میداد همه رو به چشم
من
تا چشمام به حال من گریه کنن
اون که رفته دیگه هیچ وقت
نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
قصه ی گذشته های خوب
من
خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن
حالا باید سر رو زانو
بزارم
تا قیامت اشک حسرت ببارم
دل هیشکی مثل من غم
نداره مثل
من غربت و ماتم نداره
حالا که گریه دوای
دردمه
چرا چشمم اشکشو کم میاره
اون که رفته دیگه هیچ وقت
نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
خورشید روشن ما رو
دزدیدن
زیر اون ابرای سنگی کشیدن
همه جا رنگ سیاه
ماتمه
فرصت موندنمون خیلی کمه
اون که رفته دیگه هیچ وقت
نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
سرنوشت چشماش کور
نمیبینه زخم
خنجرش میمونه رو سینه
لب بسته سینه ی غرق به
خون
قصه ی موندن آدم همینه
اون که رفته دیگه هیچ وقت
نمیاد
تا قیامت دل من گریه میخواد
عصر ما عصر فریبه عصر اسمهای غریبه
عصر پژمردن گلدون چترهای سیاه تو بارون
شهر ما سرش شلوغه وعدهاش همه دروغه
آسموناش پر دوده قلب عاشقاش کبوده
کاش توی قحطی شقایق بشینیم توی یه قایق
بزنیم دلو به دریا منو تو تنهای تنها
خونه هامون پرنرده پشت هر پنجره پرده
قفسها پر پرنده لبهای بدون خنده
چشمها خونه ی سواله مهربون شدن محاله
نه برای عشق میلی نه کسی به فکر لیلی
کاش توی قحطی شقایق بشینیم توی یه قایق
بزنیم دلو به دریا منو تو تنهای تنها
اونقده میریم که ساحل از منو تو بشه غافل
قایق رو با هم میرونیم اونجا تا ابد میمونیم
جای که نه اسمونش نه صدای مردومونش
نه غمش نه جنبوجوشش نه گلای گل فروشش
مثل اینجا اهنی نیست پس ببین یادت بمونه
کسی هم اینو ندونه
زنده بودیم اگه فردا
وعده ی ما لبه دریا